مردم شناسی
مردم شناسی
بهشت در کف دست
هنوز آنقدرها از سن و سالمان نگذشته که انگشتها و دستهای حناگذاشته مادربزرگ و ریشهای حناییرنگ پدر بزرگها از ذهنمان بروند به جمع چیزهای از یاد رفته. هرچند حالا دیگر به سر نوزاد تازه به دنیا آمده حنا نمیگذارند اما هنوز هم توی شب حنابندان، نوعروس و داماد کف دست هم حنا میگذارند و هنوز هم وقتی کسی نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس، میگوییم دستش را توی حنا گذاشتهاند. تمام این یاد و خاطرهها، آداب و مثلها از کیسههایی پارچهای بیرون آمدهاند که توی چاقی شکمشان، پودر سبز رنگ حنا را جا میدادهاند. این کیسهها حاصل کارگاههایی بودند که وظیفهشان ساییدن ساقه، برگ و چوب حنا بود؛ کارگاههایی با سقفهای گنبدی که بزرگترهایمان به آنها «مازاری» میگفتند.بد نیست بدانید مازاریها در واقع قسمتی از عصاریهای قدیمی هستند. عصاریها کارشان خرد کردن غلات و روغنگیری از دانههای روغنی بوده و مازاریها تنها آسیاب کردن حنا. در گذشتهای نهچندان دور، سنگهای مازاری در اکثر شهرهای ما در حال چرخیدن بودند؛ هنوز هم نمونههایی در کاشان، اصفهان و اردکان وجود دارند. با این حال بزرگترین مجموعهای که در حال حاضر به تولید حنا میپردازد، کارگاههای مازاری یزد است. حنا درختچهای است به ارتفاع ۳ -۲ متر و بومی کشورهای مدیترانه، خاورمیانه، آسیای صغیر و شمال و شرق آفریقا. در ایران، بلوچستان و کرمان، بهترین آب و هوا را برای کاشت این گیاه دارند. علاوه براین، حنا یکی از قدیمیترین مواد رنگی دنیاست و در دوره دوم عصر حجر از آن برای نقاشی کشیدن روی دیوار غارها استفاده میشده اما بیشترین کاربرد آن آرایشی و بهداشتی بوده. در قرون وسطی، اطبای ایرانی و عرب از تأثیرات دارویی حنا زیاد بهره بردهاند. حنا بیشتر برای رفع سوختگی، زخمهای دهان، آبسه و تورم مثانه تجویز میشده. در کتب پزشکی قدیمی آمده که حنا درمانی برای لکهای سفید پوست و لک و پیس است؛ خضاب با حنا چشم را پرنور میکند، مو را میرویاند و بو را خوش و زوجه را آرام میکند. برای بهدست آوردن رنگ دلخواه، پودر حنا را ترکیب میکردند.
دنیای سبز مازاری : در «مازاری» همه چیز سبز رنگ است و گرد سبز حنا همه جا را پوشانده. آسیابها و الک که روشن شود، گرد حنا جای هوا را هم تنگ میکند، آنقدر که بدون ماسک نمیشود نفس کشید. زمانی آن تیرک چوبی که به سنگ آسیاب وصل است، روی گرده اسب، شتر یا گاو نری سوار بوده تا صبح و شب را به هر ضرب و زوری که شده، دور تا دور آن سکو بچرخد اما حالا کافی است کلید برق را بزنید تا آن موتور یک چرخه در هر سری، ۳ تا ۴ ساعت یورتمه بچرخد و سنگآسیاب را بچرخاند. برگهای خردشده زیر سنگینی سنگآسیاب، از آن انتها به داخل الک یا سرند ریخته میشوند تا آن پایین که میرسند، گرد حنا به مخزن زیری ریخته شده و جز اضافات چیزی نمانده باشد تا داخل گونی جمع شود. محتویات گونی دوباره به سنگ آسیاب سپرده میشوند و باز سر و کارشان به همین جا میافتد. این دفعه اضافاتی که داخل گونی ریخته میشوند، دیگر قابل سرند کردن نیستند و باید دورشان ریخت. محصول «مازاری»ها که در زبان محلی به آن «خنیر» میگویند، بهجز استفاده آرایشی، خاصیت درمانی هم دارد. پودر سبزرنگ حنا، گرد شفابخشی است برای دستهای زخمی ماهیگیرانی که پراز ترکاند. حنا باعث ضخیمتر شدن پوست دست و پای آنها میشود. ردیف طولانی سنگهای آسیاب، تمام روز کارشان دور تیرک چوبی چرخیدن و البته خرد کردن برگهای حناست. هر کدام از این سنگهای لاسویی ۸-۷ تنی که از اردستان آمدهاند، در هر وعده ۳۰۰ تا ۴۰۰ کیلو برگ و ساقه حنا را تحویل میگیرند و گرد حنا پس میدهند. اینکه تا کی سنگها بچرخند و حناسابیهای این کوچه را سرپا نگه دارند را فقط خدا میداند. برای دیدن یکی از این مازاریها کافی است خودتان را به خیابان امام خمینی یزد برسانید و سراغ کوچه مازاریها را بگیرید. هرچند حالا یکی از کارگاهها، مرمت و تبدیل به کتابخانه شده و چند تایی از صاحبان مازاریها هم بستهشدن کارگاهشان را به تولید ترجیح دادهاند اما هنوز کم نیستند کارگاههایی که با سماجت دارند بستههای پارچهایشان را پر از پودر سبز حنا میکنند تا راهی بازارها شود.
نقوش بکاررفته در دستبافته های استان کهگیلویه و بویر احمد
این نقوش برگرفته از پیشینیان و نسل های قبلی است که به بافندگان امروزی انتقال یافته است و با نقوشی از طبیعت پیرامون خود و اشیاء خود و اشیاء مورد علاقه تولید کنندگان ترکیب و مزین شده است . تعدادی از این نقوش به دلیل مجاورت عشایر کهگیلویه و بویر احمد با عشایر قشقایی و بختیاری وارد بافته های این عشایر شده است. یکی از نقوش تزیینی و قدیمی قالی های استان کهگیلویه و بویر احمد نقش حوض نام دارد . این نقشه مختص زمینه و متن قالی است . نقش حوض با استفاده خطوط شکسته فضاهای هندسی متن قالی بوجود می آید و بیشتر اوقات با نقوش گل خرده ( نقوشی کوچک مانند گل پنج پر ، چنگ و … ) اطراف حوض ها و فضاهای خالی پر می شود . حوض انواع مختلفی دارد
نقش حوض ساده : بیشتر در قالبهای قدیمی ( تقریباً ۱۳۰ سال پیش) دیده می شود . این نقش از یک مربع ساده تشکیل شده و در پیرامون آن هیچ نوع گل خرده ای وجود ندارد و در وسط آن نقش چنگ را می توان دید .
نقش حوض چند ضلعی : در این نوع نقش شکستگی خطوط بیشتر شده و اطراف و درون آن با خرده نقش پر شده است . در نمونه ای که تقریباً متعلق به ۹۰ سال پیش است ، نقش حوض شش ضلعی که در پیرامون و درون با خرده نقش مزین شده است ، دیده می شود .
نقش حوض با نشان ساسانی : این نقش در قالی هایی که تقریباً قدیمی هستند ، وجود دارد .
چند حوض در وسط : نمونه هایی از قالی های متعلق به ۶۰ سال پیش به این طرف دیده شده است که نقش حوض های بزرگی در متن قالی و حوض های کوچکی پشت سر هم قرار گرفته اند.
حوض در حوض : در این نقش تنوع شکستگی ها بیشتر شده و شکلی را پدید می آورند که به نقش حوض در حوض معروف است . این نمونه ها در ۴۰ سال اخیر بیشتر دیده می شوند .
از دیگر نقوش رایج در استان کهگیلویه و بویر احمد نقش خشت می باشد . در این نوع نقش متن قالی به مربع های ۲۰ × ۲۰ سانتی متر تقسیم و درون هر مربع یک طرح مستقل از دیگری بافته می شود . پیرامون مربع ها با یک حاشیه ساده محاط شده است و درون خشت ها از شکل های ساده شده طبیعی و اشیای مورد علاقه بافندگان منقوش می گردد . سرو یکی از شکل های ساده شده طبیعی است که در میان خشت ها بافته می شود . صنوبر و سرو که در جنگل های سرسبز این خطه به صورت تکه درخت دیده می شوند برای هنرمند قالیباف یاد آور سرسبزی جنگل و نمادی از شادابی و خرمی است . اصولاً سرو در هنر ایرانی به عنوان درخت مقدس و مظهر بهار و سرسبزی و مردانگی است . استفاده از سرو در تمدن آشوری و ایلامی و پس از آن در هخامنشی دیده شده است . سروهای قالی های عشایر کهگیلویه و بویر احمد به شکل یک سرو ایستاده با شاخه های افقی است . این نوع سرو در حجاری های تخت جمشید نیز دیده می شود . نقوش حیوانات در قالی های کهگیلویه و بویر احمد نیز رایج است . حیواناتی از قبیل آهو ، شیر ، خرس ، کبک و … که سمبل زیبایی ، شجاعت و … محسوب می شوند . از نقوش حیوانات نقش شیر اهمیت ویژه ای دارد . در بعضی از قالی ها یک یا دو شیر بزرگ در وسط قالی و شیرهای کوچکی در اطراف شیر بزرگ قرار می گیرند که نشان دهنده شجاعت و عظمت شیر بزرگ در برابر دیگر شیرها است . شیرهای بافته شده قالی های این خطه دارای یال و کوپال هستند . نقش سماور که در کنار نقش گیاهی بافته می شود و در سرتاسر متن قالی با تغییراتی در رنگ بافته می شود از نقوش دیگر قالی های عشایر استان کهگیلویه و بویر احمد است . از نقوش بکار رفته در قالی های عشایر از دو نقش نعلبکی و کله اسبی می توان نام برد که بیشتر در بافته های عشایر همجوار با عشایر قشقایی دیده می شود . این نقش به موازات حاشیه قالی ، بصورت دو ستون با سرستون اسبی شکل در دو طرف قالی قرار می گیرد و یادآور سرستون های تخت جمشید است . حاشیه قالی های بویر احمد بسیار ساده است و شامل نقوش سرو و زنگوله ، پنجه خرسی ، صنوبری ، گلسرخی ، کژدمی و پنجره ای می باشد . حاشیه های قالی های قدیمی دارای تنوع بیشتری است و از نقوش هندسی در آنها استفاده شده است . نقوش بکار رفته در گلیم های عشایری استان کهگیلویه و بویر احمد بسیار متنوع است که از میان آنها می توان به نقش شانه یا شونه اشاره کرد. این نقش در اکثر نقاط استان در بافت گلیم بکار می رود ولی در هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است .
نقش لوزی: نقشایه دیگری است که در گلیم های عشایر استان دیده می شود. تنوع رنگ آمیزی و تنوع نقش لوزی در مناطق تولید گلیم، بویژه در مناطق سادات محمودی بسیار چشم گیر است .
نقش آغاجری: یکی دیگر از نقوش رایج در گلیم این استان است که همیشه در ترکیب بندی افقی به کار می رود احتمال دارد بدلیل مجاورت عشایر این استان با عشایر قشقایی این نقش از گلیم های آنها اقتباس شده باشد.
نقش چهارپر: از نقوش بسیار جالب گلیم های این منطقه است که معمولاً بصورت تک گل های مجزا از یکدیگر در ترکیب بندی های افقی و لوزی دیده می شود.
نقش خراسانی: این نقش که معمولاً در ترکیب بندی افقی گلیم های عشایری به کار می رود به دو شکل متفاوت مشاهده شده است .
نقش چنگ: نقش زیبایی است که زینت بخش بسیاری از گلیم های منطقه است و اغلب درترکیب بندی لوزی مشاهده می شود. دیگر نقوش بکار رفته در گلیم های این خطه عبارتند از : نقش پرنده، نقش دانه بیگی، نقش گل تهرانی، نقش فی البداهه. حاشیه گلیم های استان کهگیلویه و بویر احمد بسیار ساده است و تنوع کمتری در آن دیده می شود. معروف ترین حاشیه ها عبارتند از : حاشیه خراسانی، حاشیه هفت و هشت، حاشیه کتابی و حاشیه بندروی.
نقش شیر : از دیگر نقوش گبه است که هم در گبه های رنگی و هم در گبه های خودرنگ کاربرد دارد . نقش شیرها گاهی به صورت تک و کوچک در بین گلهای متنوع کوچک و گل خرده ها بافته می شود . گاهی اوقات شیرها پشت سرهم به صورت کوچک تکرار می گردد . پاره ای اوقات نیز شیرها بزرگ هستند و بصورت یک شیر تنها یا دو شیر نشسته روبروی هم یا ایستاده که شمشیری در دست دارند . به نشانه قدرت و جنگجویی دیده می شوند فضای اطراف شیرها نیز با گلهای کوچک پر می شود .
نقش قاب قرآنی : این نقش که همان نقش بوته است ، بدلیل تزئینات بوته ها در اطراف قرآن ها به نام قاب قرآنی معروف است و در گبه های رنگی یا خود رنگ بکار می رود . گاهی اوقات تمام سطح گبه را می پوشاند. این نقش از روزگاران قدیم بر روی انواع دستبافت ها مانند قلمکار ، قالی و ترمه بکار رفته و رایج ترین نوع آن به « بته جقه ای» مشهور شده است .
نقش گل و بلبل : در این نقش که از رایج ترین نقوش گبه های عشایر کهگیلویه و بویر احمد است ، دو بلبل روبروی یکدیگر بر روی یک شاخه گل که گل های آن همان نیم گل های هشت پر است ، نشسته اند .
نقش گل خرده :از نقوشی است که در گبه های خود رنگ استان کهگیلویه و بویر احمد رایج است . گل خرده ها از نقوش متنوعی مانند چنگ و ستاره تشکیل می شوند و متن گبه با این نقوش کوچک و با نظمی خاص پر می شود . از دیگر نقوش این استان که در گبه های رنگی و خود رنگ عشایر بکار می رود ، نقش ستاره است که در کنار یکدیگر بافته شده و حد فاصل آنها شکلی شبیه لوزی ایجاد می شود .
نقش کاجی : نقش کاج که مانند سرو مظهر سرسبزی و جوانی و زندگی است در گبه های عشایر استان کهگیلویه و بویر احمد به صورت درخت های کاج جدا از یکدیگر تمام متن گبه را می پوشاند . نقش کاجی در بعضی از گبه های خودرنگ مناطق تولید گبه (از جمله سربیشه) دیده می شود.
نقش گل کلمید : این نقش شبیه کلم باز شده است . این نگاره شباهت زیادی به گل شاه عباسی بدون ساقه و برگ دارد .
نقش سماوری : این نقش در تمام متن گبه تکرار می شود . در کنار ورودی سماورها نقش سروی که سر آن کمی خم شده است ، دیده می شود . نقش سماوری روی گبه ها با نقش سماوری قالی ها متفاوت است . حاشیه گبه های کهگیلویه و بویر احمد مانند حاشیه قالی ساده ولی هندسی تر است . از معروف ترین و زیباترین حاشیه ها می توان از حاشیه شیری ، حاشیه خشت ، حاشیه گل ، حاشیه چنگ و حاشیه کژدمی نام برد .
آداب و رسوم مردم مازندران در ماه رمضان
مردم مازندران هم اگرچه در اصلی ترین ویژگی های ماه رمضان با بقیه شهرهای کشور مشترک هستند، اما آداب و رسوم خاص خودشان را دارند که این ماه را برای آنها بومی تر و دوست داشتنی تر می کند. آنها در این ماه نذورات مختلفی دارند که مهم ترین آنها، به استقبال رمضان رفتن از سه روز قبل است. مازندرانی ها سه روز پیش از ماه مبارک رمضان روزه نذری می گیرند به این امید که خداوند حاجات آنها را برآورده کند. آنها همچنین برای برآورده شدن حاجاتشان در ماه مبارک رمضان ختم انعام می گیرند و برای این کار از کسانی که در قرائت قرآن تبحر دارند دعوت میکنند و به هنگام خواندن قرآن مقداری نمک، چند قرص نان و چند ظرف آب در سینی بزرگی میگذارند و در مجلس قرار میدهند. بعد از خواندن سوره انعام افراد روزه خود را با غذاهایی که در سینی قرار دارد باز میکنند و نانهای باقیمانده را به عنوان تبرک در سفره نان قرار میدهند تا برکت پیدا کند و در ادامه صاحب مجلس سفره افطار را پهن میکند.
نذر پسر : قدیم در مازندران رسم بود افرادی که فرزند پسر میخواستند نذر میکردند که در طول ماه مبارک رمضان مردم را برای خوردن سحری بیدار کنند، به این صورت که یک پیت حلبی خالی به گردن خود میآویختند و با چوب به آن ضربه میزدند تا مردم برای سحری بیدار شوند که البته این رسمها هماکنون از بین رفته است. نذر حلوا از دیگر نذورات مردم این منطقه است که در شب ۱۵ ماه مبارک رمضان همزمان با میلاد امام حسن مجتبی (ع) زنان به عنوان نذر قند، چای، خرما و زغال به مسجد میبرند که این کار تا پایان ماه مبارک رمضان ادامه دارد. البته در کنار این مواد حلوا، آش، زولبیا و بامیه سنتی، فرنی، آبگوشت و باقلای پخته با پلو به میان روزهداران میبرند. ساروی ها هم یک رسم خداپسندانه داشتند که در زمان افطار هر کس نذری داشت مجمعهای از کل نذورات خود را به عنوان افطاری درست میکرد و به زندان شهر میبرد. رد پای این نذر را اگرچه کمرنگ، اما هنوز هم می توان در شهرهای کوچک این استان دید. مازندرانی ها رسم جالبی برای روزه اولی ها دارند. آنها برای نوجوانان تازه مکلف شده شان، هدیه ای می خرند که چیزی در مایه های همان زیرلفظی عروس هاست! به این ترتیب که نوجوان تا زمانی که از جانب بزرگترها هدیه «روزهسری» را نگیرد، افطار نمیکند!
عزاداری : مردم مازندران از شب نوزدهم تا آخر ماه رمضان در مدح امام علی (ع) شعر میگویند و نذورات خود را به صورت پول داخل کشکول میگذارند. در آن شب خرما، شربت زعفرانی و فرنی به عنوان میان روزه داران پخش می کنند و ارادت خود را به این شب ها، به این شکل نشان می دهند.
روزهسری : مازندرانی ها رسم جالبی برای روزه اولی ها دارند. آنها برای نوجوانان تازه مکلف شده شان، هدیه ای می خرند که چیزی در مایه های همان زیرلفظی عروس هاست! به این ترتیب که نوجوان تا زمانی که از جانب بزرگترها هدیه «روزهسری» را نگیرد، افطار نمیکند! این هدایا معمولاً شامل چادر نماز و طلاجات برای دخترها و پول و انواع نقرهجات قدیمی برای پسران است. مازندرانی ها ترجیح می دهند افطارشان را هر قدر هم که ساده باشد، با خانواده و فامیل شریک شوند و بنابراین در خانواده های گسترده مازندرانی، تقریبا هر شب مهمانی افطار برپاست.
سحر و افطار : مازندرانیهای قدیم هنوز هم تا سحر نمیخوابند، آنها نماز نافله شب میخوانند و به ویژه مناجات حضرت امیر در مسجد امیر را به نام مولا یا مولا زمزمه میکنند. زنان مازندرانی سحری را همان سحر می پزند و با صدای خروس و یا با سحرخوانی آوازخوانان خود را برای سحر آماده میکنند. در قدیم، سحرخوانان با صدای بلند میخواندند: سحر شد بپا خیز هنگام نماز است و همسایهها نیز با این آواز دیگران را برای سحری در صورت خواب بودن بیدار میکردند. قرائت مناجات ابوحمزه ثمالی و خواندن یک جزء از قرآن توسط باسوادان از دیگر سنتهای مردم مازندران بوده است.
خوردنی های رمضانی : آش ساک، کوکو، شامی سبزی، تخم مرغ و برنج و در قدیم نیز قرقناق از غذاهای محلی مازندران بود که اعتقاد داشتند خوردن این غذاها در طول روز مانع گرسنگی و ضعف میشود. مازندرانی ها ترجیح می دهند افطارشان را هر قدر هم که ساده باشد، با خانواده و فامیل شریک شوند و بنابراین در خانواده های گسترده مازندرانی، تقریبا هر شب مهمانی افطار برپاست.
وداع با ماه مبارک رمضان :این مراسم در مازندران از شب ۲۷ ماه مبارک رمضان برگزار میشود. در این شبها مداحان و مبلغان دینی ندای خوش الوداع با رمضان، الوداع شهر نور و القرآن را سروده و با اشعار زیبایی از سرودههای محلی با ماه رمضان وداع میکنند و برای ورود به ماه شوال و بزرگترین عید اسلامی آماده میشوند. در این ماه فوت کردن به قند و بستن گره به نخ هنگام خواندن دعای جوشن کبیر و دادن آن به مریض برای شفا نیز رسم است. مردم مازندران در شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) خوردن شیرینی را حرام میدانند.
آداب و رسوم ماه رمضان در آذربایجان شرقی
رمضان برای مردم آذربایجان شرقی با خانه تکانی آغاز می شود. آنها از نیمه ماه شعبان خود را برای استقبال از ماه رمضان آماده می کنند و از چند روز مانده به ماه مبارک رمضان به پیشواز این ماه می روند که در زبان محلی به آن «قاباخلاما» می گویند. قاباخلاما سنتی است که حتما باید پیش از ماه رمضان اجرا شود تا همه جا برای حضور در میهمانی بزرگ خداوند آماده و پاکیزه باشد. در خلخال مردم تا چند روز مانده به ماه رمضان خانه های خود را تعمیر و سفیدکاری کرده و فرش های خود را می شویند و در این میان، نظافت و غبارروبی مساجد با همکاری مردم و روحانی محل نیز از اعمال قطعی است که از سال های دور در دیار آذربایجان انجام می شود. در برخی از نقاط آذربایجان، به دنبال حلول ماه مبارک رمضان، مردم به خانه علما و بزرگان دینی رفته و فرا رسیدن بهار قرآن را به آنها تبریک می گویند. اما یکی از اولین مراسم مورد توجه مردم آذربایجان شرقی در این ماه این است که افراد فامیل، دوستان و آشنایان به منزل خانوادههای داغداری که بستگان خود را به تازگی از دست دادهاند رفته و به آنها عرض تسلیت می کنند. این کار نشان دهنده آن است که آذری ها ماه رمضان را عید می دانند چون سنت تسلیت به بازماندگان یک متوفی ویژه اعیاد است. روز پانزدهم رمضان جوانان در خانه ها را می کوبند و به زبان محلی می گویند: «پانزدهم ماه رمضان میهمان شماییم». در این هنگام صاحبخانه سنجد و گردو به آنها می دهد و برخی هم که خسیسترند با یک سطل آب آنها را میهمان می کنند!
مهمانی با قرار قبلی : آذری ها هم مثل تمام قومیت های دیگر ایران، در افطاری دادن دست و دلبازند. به خصوص اگر به تبریز سری بزنید، این رسم را با رنگ و لعاب هر چه بیشتر می بینید. در میان تبریزی ها میهمانی افطار با دعوت قبلی مرسوم است و آنها دعوت میهمانانشان را از اواسط ماه شعبان آغاز می کنند. در برخی از خانواده های پرجمعیت وضعیت به شکلی است که به غیر از یکی دو روز، اعضای یک خانواده تمام افطاری های ماه مبارک رمضان را در منازل دوست و فامیل مهمان هستند. با تمام اینها، رسم است که در شب دوم ماه رمضان اعضای کوچک خانواده مانند پسرها و دخترها و عروس ها و دامادها به خانه بزرگترها رفته و افطار می کنند. اما شیرین ترین افطاری به تازه دامادها و تازه عروس ها اختصاص دارد. پسران و دختران نامزد در این ایام جایگاه ویژه ای در سر سفره افطار دارند. خانواده داماد و عروس هم جای خود دارد. در کتاب وفاق اجتماعی در آذربایجان شرقی نوشته فهیمه حسین زاده در مورد مراسم روستاهای حومه شهرستان شبستر آمده است: از جمله مراسم ویژه این منطقه در ماه مبارک رمضان این است که روز پانزدهم این ماه، جوانان در خانه ها را می کوبند و با شعر به زبان محلی می گویند: «پانزدهم ماه رمضان میهمان شماییم». در این هنگام صاحبخانه سنجد و گردو به آنها می دهد و برخی هم که خسیسترند با یک سطل آب آنها را میهمان می کنند!
سفره های پربرکت : سفره های افطاری مردم آذربایجان تشریفات و تنوع غذایی زیادی دارد و به رنگینی مشهور است. مردم آذربایجان شرقی عقیده دارند که افطاری از بقیه میهمانیها جدا است و بنابراین در برگزاری آن سنگ تمام می گذارند. در گذشته آبگوشت از غذاهای مرسوم افطاری بوده است اما امروز افطاریها تفاوت چندانی با دیگر نقاط کشور ندارد با این حال، سوپ یا آش -به خصوص آش دوغ- همیشه یک پای ثابت غذاهای آذربایجان شرقی است. برنج و خورش های مختلف بسته به توان خانواده ها از کباب و مرغ گرفته تا قیمه و قورمه سبزی در این سفره ها به چشم می خورد و پیشغذا هم که از عناصر مهم سفره افطاری است شامل فرنی، شیر برنج، انواع دلمه، کتلت، کوکو، سالاد، ختایی، اهری، حلوا، خرما و انواع مربا می شود. وجود خرما در سفره افطاری از ملزومات آذری ها است چون آنها عقیده دارند که افطاری حضرت امیر (ع) با خرما آغاز می شد و افطار مسلمانان امروز هم باید به همین شکل باشد. آذری ها یکی دو روز مانده به آغاز ماه مبارک رمضان فطیری به نام «نزیه»درست میکنند. نزیه یک نوع نان محلی مغزدار است که روی آن با چنگال و ته استکان بزک شده است. این فطیر از شیرینیهای مخصوص ماه رمضان است. در برخی نقاط آذربایجان شرقی، سفره افطاری بسیار ساده است و خرما و شیر و پنیر و ماست جای تمام خوراکی های خوش رنگ و لعاب را می گیرد. در عوض، در این مناطق سفره شام با وقفه کوتاهی از مراسم افطار پهن می شود و غذاهای مفصل در این وعده صرف می شوند. سفره های افطاری مردم آذربایجان تشریفات و تنوع غذایی زیادی دارد و به رنگینی مشهور است. مردم آذربایجان شرقی عقیده دارند که افطاری از بقیه میهمانیها جدا است و بنابراین در برگزاری آن سنگ تمام می گذارند
اوباش دان : برخلاف مراسم افطار در آذربایجان شرقی که با تشریفات هر چه بیشتر انجام می شود، آداب و رسوم سحری بسیار ساده و سبک است. بیشتر مردم در زمان سحر از غذاهای سبک مانند کره و پنیر و ماست و … استفاده می کنند و البته طبق عادت همیشگی آذری ها، چای یک پای ثابت سفره سحری است. در بین بیشتر آذری ها، زمان سحری خوردن به «اوباش» یا «اوباش دان» مشهور است و وقت آن هم یک ساعت مانده به اذان صبح است. اما سحری خوردن و سحری بلند شدن هم برای خود در آذربایجان و به ویژه در روستاهای آن آدابی دارد هنوز هم که هنوز است روستائیان و عشایر آذربایجان با صدای ضربه همسایه بر دیوار خانه شان از خواب بیدار می شوند اگر سحرگاهان که در روستاهای دور افتاده آذربایجان بر روی پشت بام خانه ای قرار بگیری می بینی که چه شور و نشاطی در روستاها حاکم است. چراغ خانه ها یکی یکی روشن می شوند و همسایههای دیوار به دیوار زنجیر وار یکدیگر را به فریضه الهی فرا می خوانند. موذن های روستایی، وقت سحر را بر پشت بامهای منازل یا مساجد روستایی با دعایی که در محل به آن «مناجات» میگویند، اعلام میداشتند. مناجات شامل چند قطعه دعا به زبان عربی و ترکی و صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بوده است.
شب های احیا : مراسم احیا از به یاد ماندنی ترین مراسم آذری ها است. مردم این منطقه هم مثل تمام مسلمانان، تا سحر به دعا و نیایش مشغولند اما زنان اغلب به نوبت در خانه یکی از همسایگان جمع شده و به مراسم ویژه این شب ها می پردازند. آنها در این شب ها، مواد غذایی را به صورت غیر مستقیم بین نیازمندان پخش می کنند، در محلات فقیرنشین افطار می دهند، کفش و لباس در مدارس توزیع می کنند و به دانش آموزان فقیر به همراه اولیای آنها افطاری می دهند. در برخی از مناطق آذربایجان شرقی ازجمله توابع جلفا روز ۲۷ ماه رمضان مصادف با مرگ ابن ملجم جشن می گیرند. در این روز، جوانان با چوب و کاه آدمک ابن ملجم را ساخته و پس از گرداندن در کوچه های محل روی آن نفت ریخته و می سوزانند. در برخی از روستاهای آذربایجان، جمعه آخر ماه رمضان زنانی که بچه دار نمی شدند به مسجد رفته و ۲ رکعت نماز حاجت به جا می آوردند. بعد از مسجد خارج شده و به منزل هفت زن که اسم آنها فاطمه است رفته و از هرکدام یک تکه پارچه میگرفتند. آنها از این پارچهها پیراهنی بچه گانه به نام پیراهن فاطمه دوخته و پیش خود نگه می داشتند .
ابراهیم حق پرست در مجموعه پژوهشی «رمضان در فرهنگ مردم» می نویسد: در برخی از روستاهای آذربایجان شرقی از جمله حومه شبستر، مراغه، تسوج و اهر مراسم «کیسه دوزی» در روزهای خاص این ماه متداول است. آخرین جمعه ماه رمضان، ۲۷ ماه رمضان یا آخرین پنجشنبه این ماه روزی است که در نقاط مختلف استان، زنان و دختران گرد هم آمده و هر خانواده برای خود کیسه ای می دوزد. سپس مقداری پول در این کیسه ها می گذارند و بر آن دعا خوانده فوت می کنند و این را تا سال دیگر در صندوقچه خود نگاه می دارند. این کیسه را ”برکت کیسه سی” یا کیسه برکت نامیده و اعتقاد دارند بدین صورت هرگز دچار فقر و بی پولی نخواهند شد. اگر از قدیمی های آذربایجان سوال کنید، احتمالا برایتان خواهند گفت که در برخی از روستاهای این استان، جمعه آخر ماه رمضان زنانی که بچه دار نمی شدند هنگام عصر به مسجد رفته و ۲ رکعت نماز حاجت به جا می آوردند. سپس از مسجد خارج شده و به منزل هفت زن که اسم آنها فاطمه است رفته و از هرکدام یک تکه پارچه میگرفتند. آنها از این پارچهها پیراهنی بچه گانه به نام پیراهن فاطمه دوخته و نزد خود نگاه می داشتند وعقیده داشتند که تا ماه رمضان سال آینده حتما بچه دار خواهند شد. این رسم البته هنوز هم در برخی مناطق این استان پابرجاست.
در توابع شهرستان مراغه هم رسم بر این است حدود دو هفته مانده به ماه مبارک رمضان، هر خانواده بسته به توان خود حیوانی قربانی کرده و گوشت آن را پخته و در یخچال یا به صورت سنتی ( قورما ) نگاه می دارند. این خانواده ها تا پایان ماه رمضان در مراسم سحر و افطار از گوشت حیوان قربانی شده استفاده کرده و عقیده دارند برکت خانه آنها افزایش می یابد. در نقاط مختلف استان، زنان و دختران گرد هم آمده و هر خانواده برای خود کیسه ای می دوزد. سپس مقداری پول در این کیسه ها می گذارند و بر آن دعا خوانده فوت می کنند و این را تا سال دیگر در صندوقچه خود نگاه می دارند. این کیسه را ”برکت کیسه سی” یا کیسه برکت نامیده و اعتقاد دارند بدین صورت هرگز دچار فقر و بی پولی نخواهند شد.
نگاه کردن به آئینه : پیشینه رویت هلال ماه در روستاهای آذربایجان شرقی حکایتهای جالبی دارد. پیش از اینکه رادیو و تلویزیون وارد جامعه ایران شود روستاییان برای رویت هلال ماه به پشت بام ها می رفتند و ساعت ها منتظر میماندند. همزمان آنها چندین سوار به روستاها و شهرهای اطراف می فرستادند تا خبر رویت هلال ماه بیاورد. بزرگترها بعد از رویت هلال ماه رمضان، به چهره یک کودک معصوم یا یک فرد مومن و نمازخوان نگاه میکردند و اعتقاد داشتند که نگریستن به صورت آدمهای بینماز و روزهخوار، خوش یمنی درپی نخواهد داشت. نگاه کردن بهآیینه و فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بعد از رویت هلال ماه هنوز هم به عنوان یک رسم در بین پیرمردان مناطق روستایی استان، مرسوم است. این عادت بر این اعتقاد مبتنی است که باید در ماه رمضان دل مومن همچون آیینه صاف و روشن باشد و از ناپاکیها صیقل یابد. پیرمردان برای این منظور همواره آینه کوچکی در درون جیب خود داشتند و بعد از اینکه خود به رویت آیینه میپرداختند، با فرستادن صلوات چندین بار آئینه را به دور خود و اهل خانواده میچرخاندند. هر چند این رسم در طی سالیان اخیر به دلیل توسعه رسانه های گروهی، موضوعیت خود را از دست داده اما هنوز که هنوز است بسیاری از پیرزنان و پیرمردان روستانشین چنین کاری را انجام می دهند. پیش از این مردم روستاهایی که روحانی نداشتند، نمایندگانی به نزد امامجمعههای شهرها می فرستادند و از آنها درخواست میکردند که یک روحانی را به نمایندگی از خود به روستا بفرستند. روحانی فرستاده شده را با سلام و صلوات به روستا میبردند و هر شب در خانهای مهمان میشد تا ماه رمضان به پایان برسد.
فطریه : فطریه در روستاهای آذربایجان شرقی معمولا شامل آرد یا گندم میشود که سرپرست خانواده آن را در پشت در و در داخل منزل قرار میدهد که در اولین فرصت به افراد فقیر و مستمند تحویل دهد. رسم است که مادر خانواده، کاسهای را پر از گندم میکند و از بزرگ تا کوچک بر روی آن دست میزنند. مردم استان معتقدند که باید فطریه را در همان روز اول به فقرا بدهند.
آداب و رسوم ماه رمضان در شیراز
شیرازی ها هم مثل خیلی از مردم کشور، آخرین جمعه قبل از ماه مبارک رمضان را کلوک اندازون KLOUK-ANDAZUN می گویند و آن را جشن می گیرند. در این روز رسم است که اگر ماه رمضان مثل امسال در تابستان افتاده باشد، مردم دسته دسته به گردشگاه های اطراف شهر مثل باغ های سرسبز قصردشت و مکان های دیدنی شیراز بروند و آن روز را به خوبی و خوشی به پایان برسانند چون معتقدند که ماه مبارک رمضان ماه عبادت است و در این ماه تنها باید به عبادت پرداخت و بس . در این ماه مهمانی افطار میان شیرازی ها رونق دارد. آنقدر که گاهی مهمانی افطار به سحری وصل می شود و مهمانان تا صبح در خانه میزبان می مانند.
روز والون : خانواده هایی که دختر شوهر داده اند، رسم است که در اولین ماه رمضان بعد از عروسی یک افطاری کامل تهیه کنند و همراه با گلی (یعنی همان کادوی عروسی که در شیراز به آن گل گفته می شود) مثل گوشواره، انگشتری، سینه ریز، النگو و غیره و به خانه داماد بفرستند. به این افطاری در شیراز روز والون (RUZ – VALUN ) می گویند. در شیراز رسم است کسی که از روزه در می آید ابتدا یک استکان عرق گل گاوزبان می خورد. چون معتقدند روزه سرد است و عرق گاوزبان گرم می تواند این سردی را از بین ببرد.
سحری و افطاری : وعده سحری که مردم شیراز می خورند، از انواع پلوها و خورشت ها تهیه شده. آنها بعد از خوردن سحری بیدار می مانند و ختم قرآن می گیرند. در شیراز مردم برای افطار از غذاهای خاصی که فقط مخصوص این ماه است استفاده می کنند. مثل ترحلوا و زولبیا و بامیه و رنگینک و بعد، به دیدن یکدیگر می روند و این دید و بازدیـد را «ماه رمضانی» می گویند. رنگینک، ترحلوا، کوفته هلو، کشمش پلو و قنبر پلو خوراکی های ویژه ماه رمضان در شیراز هستند و به طور کلی خوراک هایی در این ماه بیشتر مصرف دارند که چاشنی داشته باشند. نان شیرین فروش ها هم در این ماه بازار گرمی دارند. آنها نوعی نان شیرین تهیه می کنند که به نام نان چاهی شناخته می شود. این نان را شیرازی ها در هنگام افطار و قبل از این که خوراک را بخورند با چای میل می کنند. در شیراز رسم است کسی که از روزه در می آید ابتدا یک استکان عرق گل گاوزبان می خورد. چون معتقدند روزه سرد است و عرق گاوزبان گرم می تواند این سردی را از بین ببرد.
شب های احیا : شیرازی ها شب های قدر را بسیار محترم می شمارند و دراین شب ها به مساجد و حسینیه ها می روند تا صبح بیدار می مانند و دعا می خوانند. در این شبها بعد از خوردن افطاری مومنان به مساجد رفته و تا وقت سحر به دعا خواندن و راز و نیاز می پردازند. روز شهادت حضرت علی (ع) هم به قبرستان شهر که دار السلام و سفره تربت می گویند رفته و ضمن فاتحه خوانی برای مردگان شان، خیرات و نذری می دهند. مادرانی که می خواهند بچه از شیر بگیرند روز جمعه آخر ماه رمضان چند انار شیرین به مسجد می آورند و سوره مبارکه یاسین می خوانند و به انارها می دمند. انارها را تا زمانی که می خواهند بچه را از شیر بگیرند نگه می دارند و چند روز از آب انار شیرین به طفل می دهند. آنها معتقدند از برکت سوره یاسین و میوه بهشتی انار بچه صبور می شود و بهانه نمی گیرد
روز حاجت گرفتن : در شیراز به آخرین جمعه ماه مبارک رمضان جمعه الوداعی می گویند. سید احمد وکیلیان در کتاب رمضان در فرهنگ مردم می نویسد: شیرازی ها به آخرین جمعه ماه رمضان «جمعه الوداعی» می گویند. روز جمعه الوداعیALVEDOY مسجد جمعه شیراز بسیار شلوغ و پر جنجال می شود به طوری که داخل تمام شبستان ها، ایوان ها، صحن مسجد حتی دالان ها سجاده پهن است و زنان شهر هرکدام به نیت خاصی ازپیش از ظهر و اوایل روز برای گرفتن جای مناسب به مسجد هجوم می آورند. یک دسته برای درست کردن چل بسم الله، جماعتی برای گرفتن دعای کیسه از دست آقا «پیشنماز و امام جماعت مسجد» یک عده برای نوشتن دعای سیاه سرفه روی پوست کدو، یک گروه از دختر های دم بخت به نیت گشایش بخت، جمعی از زنهای نروک و بی فرزند به قصد بچه دار شدن، عده ای از زنان بچه دار به نیت گرفتن فرزندشان از شیر و خلاصه هرکسی به امید و نیتی به مسجد جامع می رود. در مسجد جامع شیراز منبری بلند و بسیار قدیمی با پله های متعدد وجود دارد که به منبر امام حسن ( ع) معروف است. روز جمعه الوداعی بعد از نماز جماعت و وعظ و سخرانی عده زیادی از زن ها اطراف منبر جمع می شوند. گروهی از دختران دم بخت به نیت باز شدن بخت سه مرتبه از منبر بالا و پایین می روند و معتقدند که با این کار تا سه روز یا سه هفته و یا سه ماه بعد به خانه بخت می روند.
زنان بی فرزند که آرزوی داشتن فرزند دارند, ننی یا «ننو»ی کوچکی درست می کنند و یک عروسک قنداق کرده داخل آن می گذارند و با خود به مسجد می آورند. سپس ننی را درگوشه ای می بندند و چند مرتبه می جنبانند و نیت می کنند اگر تا سال بعد صاحب فرزندی شوند جمعه آخر ماه رمضان داخل صحن مسجد حلوا بپزند و خیرات کنند. بسیاری از زنان عقیده دارند اگر ننی را پشت منبر امام حسن(ع) ببندند اثرش بیشتر است. اما زنانی که باردار هستند مخصوصا آنهایی که شکم اولشان است مقداری پارچه و ریسمان و قیچی و سوزن و انگشتانه ای با خود به مسجد می آورند و بعد از نماز ظهر و عصر پارچه را می برند و رختکی می دوزند چنانچه فرصت نکردند رختک را در مسجد بدوزند چند بخیه به آن می زنند و رختک را در خانه می دوزند و این رختک را تا زمان تولد فرزندشان نگه می دارند و به عنوان اولین لباس به تن نوزاد می پوشانند و عقیده دارند با پوشیدن این رختک فرزندشان تا آخر عمر لباس عافیت می پوشد و ناخوش و بیمار نمی شود. مادرانی هم که می خواهند بچه از شیر بگیرند روز جمعه آخر ماه رمضان چند عدد انار شیرین به مسجد می آورند اگر خود سواد داشته باشند سوره مبارکه یاسین می خوانند و به انارها می دمند و اگر سواد نداشته باشند از شخصی با سواد خواهش می کنند تا سوره یاسین را خوانده و به انارها بدمد. انارها را تا زمانی که می خواهند بچه را از شیر بگیرند نگه می دارند و چند روز از آب انار شیرین به طفل می دهند معتقدند از برکت سوره یاسین و میوه بهشتی انار بچه صبور می شود و بهانه نمی گیرد. در حیاط مسجد درختان نارنج و حوض آبی است و هر حاجتمندی برگ نارنجی می چیند و به امید برآورده شدن حاجتش در حوض آب می اندازد. هر کدام از حاجتمندان هم در آخر مراسم دو رکعت نماز «تهیه» می خوانند و ثواب آن را به روان بانی و کسانی که مسجد را تهیه کرده اند می فرستند
جمعه آخر ماه مبارک رمضان : بسیاری از زنان شیرازی بعد از مراسم جمعه الوداعی از مسجد جامع به مسجد فتح که در محله یهودیان بنا شده است می روند. بیشتر این جمعیت را دختران دم بخت و زنان حاجتمند تشکیل می دهند. این مسجد در بعد ازظهر جمعه آخر ماه مبارک رمضان پر از جمعیت می شود و هرکس برای برآورده شدن حاجتش شمعی روشن می کند. به طوری که شبستان مسجد از دود شمع دیده نمی شود. عده ای از زنان هم درصحن مسجد مشغول حلوا پختن می شوند و بچه ها هم برای گرفتن حلوای نذری هجوم می آورند. در حیاط مسجد درختان نارنج و حوض آبی است و هر حاجتمندی برگ نارنجی می چیند و به امید برآورده شدن حاجتش در حوض آب می اندازد. هر کدام از حاجتمندان هم در آخر مراسم دو رکعت نماز «تهیه» می خوانند و ثواب آن را به روان بانی و کسانی که مسجد را تهیه کرده اند می فرستند. مردم با انجام این عمل اعتقاد دارند تا جمعه آخر ماه رمضان سال بعد حاجتشان برآورده می شود.
ماه بینی : روز آخر ماه رمضان که رسید مردم به پشت بام خانه یا خارج از شهر می روند تا ماه شوال را رؤیت کنند و اگر رؤیت شود فردای آن روز عید فطر خواهد بود. صبح عید فطر همه مردم شیراز به مساجد می روند و نماز مخصوص این روز را می خوانند و افراد خیر صبحانه ای را که شامل نان، پنیر و سبزی است در بین مردم تقسیم می کنند.