ایرانشناسی
کلیسای مارسرگیز اورمیه
بقایای بر جای مانده از تاریخ ۶۰۰۰ ساله این شهر سند زنده زندگی مسالمت آمیز اقوام، ادیان و مذاهب است به طوریکه هر گوشه از شهر ارومیه گواه مستندی دارد که روزی نیاکان ما در این خطه از ایران بزرگ چه ایام باشکوهی داشتهاند . سیر داغی ارومیه یکی از مهمترین و زیباترین مکانهای گردشگری این شهر است که در طول هفته و به خصوص در صبح روز جمعه پذیرای گردشگران زیادی است که برای تفریح و کوه نوردی به این نقطه از شهر میآیند. گردشگرانی که صبح قبل از طلوع آفتاب و عصر بعد از غروب آفتاب در بالای کوه سیر داغی ارومیه هستند، قدرت خداوند را در به تصویر کشیدن زیبایی خورشید در طلوع و غروب آن را مشاهده خواهند کرد. برخی محققان معتقدند نام اصلی این کوه سارداغی است که به مرور زمان به سیرداغی تغییر پیدا کرده از منظر آنان، سارها طایفهای هستند تاریخی و باستانی که به دو صورت سار و سر در پیشوند اسامی برخی مناطق آذربایجان هنوز هم موجود است از جمله ساریبیگلو یا سارداری و سردرود. مهمترین جاذبه گردشگری که در کوه سیر داغی ارومیه به چشم خورده و در بام این شهر ۶۰۰۰ ساله خودنمایی میکند، کلیسای تاریخی مارسرگیز است که ۱۸ قرن است که عرش معنوی عابدان و مومنان مسیحی را به فرش بندگی متصل کرده است. خوشبختانه این کلیسا یکی از انگشت شمارترین آثاری است شکل ظاهری خود بعد از ۱۸ قرن حفظ کرده و تغییری در آن با توجه به تردد زیاد مردم ارومیه و گردشگران داخلی و خارجی به این منطقه، ایجاد نشده است. مسیحیان ارومیه سالها و قرن هاست روزهای یکشنبه و گاهاً در روزهای گرم و بعضا روزهای یخبندان سال برای عبادت با خدا به کلیسای مارسرگیز میآیند و در بالای این کوه و به دور از سرصدای داخل شهر و در فضایی کامل آرام و دلنشین دل را به خالق میسپارند. در سقف این کلیسا سوراخهایی هست که برای اکو در نظر گرفته شده و طوری کانال کشی شده که در محراب موقعی که روحانی دعا میکرد، صدا برای جماعتی که اینجا در انتظار نماز و مشغول به عبادت بودند، پخش میشود.
تاریخچه کلیسای مارسرگیز ارومیه : ویلسون یونان در رابطه با قدمت کلیسای مارسرگیز اظهار کرد: در سردر ورودی این کلیسا نوشتهای وجود دارد که حدود ۳۰ سال پیش این نوشته توسط من ترمیم شد که طبق این نوشته این کلیسا حدود ۱۸ قرن است که دست نخورده باقی مانده است. ارتفاع درب ورودی این کلیسا کوتاه است که حالت تعظیم دارد یعنی این علامت احترام به دو شخصیت منتسب به این مکان عبادی است و هرمقامی که به این کلیسا میآید، برای ورود به کلیسا تعظیم کرده و سلام میکند و در حالت کلی این رسم اکثر کلیساهای تاریخی است.
قدیس های دفن شده در کلیسای مارسر گیز : یونان گفت: در کلیسای مارسرگیز دو قدیس به نامهای مارسرگیز و مار برگوس دفن شدهاند که کلمه مار در زبان عاشوری یعنی حضرت سرگیس و حضرت برگوس است. یونان در رابطه با سرگیس گفت: سرگیس فرمانده کل ارتش روم بود و برگوس معاون او بود که این دو در ابتدا بت پرست بودند اما بعدها به دین مسیحیت ایمان میآورند و شروع به تبلیغ خدا میکنند. مسئول کلیسیای مارسرگیز گفت: با توجه به اینکه در آن زمان قسمتی از ایران در اختیار حکومت روم بود بنابرای تبلیغ مسیحیت بر ضد حکومت روم بود و پادشاه روم مارسرگیز و مار برگوس را به خاطر تبلیغ دین خدا احضار میکند.
نحوه کشته شدن مارسرگیز و مار برگوس : پادشاه روم این دو شخصیت را به شرق ایران تبعید میکند و به فرمانده آنجا دستور میدهد که در صورتی که این دو نفر دوباره قصد بازگشت به محل کنونی کلیسیا را بکنند، آنها را اعدام کنید. وقتی فرمانده برای بردن این دو شخصیت به این مکان میآید این دو نفر از رفتن خودداری میکنند و به فرمانده میگویند که اگر شما ما را اعدام نکنید، پادشاه ما را اعدام خواهد کرد. بعد از اصرار مارسرگیز و مار برگوس فرمانده این دو را به گاری میبندد و بعد ۲ روز شلاق زدن و کشیدن بر روی زمین و ریختن قطره قطره خون این دو شخصیت در کوهها، در این مکان فعلی کشته میشوند. بعد از ۳ قرن از این اتفاق حکومت روم به دین مسیحیت ایمان میآورد و چون این مکان بعد از ۳ قرن در اختیار عاشوریان بود و عاشوریان نیز به مسیحیت ایمان آورده بودند، آرامگاه این دو شخصیت کلیسا میسازند.
کلیسای مارسرگیز زیارت گاه تمام مسیحیان جهان : میتوان گفت این کلیسا یکی از مهمترین زیارت گاههای مسیحیان است که از اعلب کشورهای دنیا مانند آمریکا، آلمان، انگلیس، سوئد، فرانسه و کانادا و سایر کشورها برای بازدید و زیارت به این کلیسا میآیند و بعضی از مسیحیان از سایر کشورها در سال حتما یک بار برای زیارت مزار این دو شخصیت به اینجا میآیند.
باغ گلشن طبس
باغ گلشن جزو مهمترین باغهای ایران است که همچون نگینی سبز در شهر کویری طبس میدرخشد. این باغ که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است، یکی از جاذبه های گردشگری طبس محسوب میشود. باغ گلشن در اواخر دوره زندیه ساخته شد و علاوه بر پوشش گیاهی متنوع، پلیکانهای زیبایی دارد که برای گردشگران جذاب هستند. در این باغ میتوانید اطلاعات خوبی درباره سیستم آبیاری فوقالعاده و فوارههای طبیعی آن به دست آورید و از موزه ژئوپارک طبس (میراث زمین) واقع در عمارت سردر باغ گلشن بازدید کنید. باغ گلشن نمونهای از یادگارهای بهجامانده از دوره زندیه و از معروفترین جاهای دیدنی استان خراسان جنوبی است که در تاریخ بیستم دیماه سال ۱۳۵۵ به شماره ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. این باغ پوشش گیاهی متنوعی دارد که در منطقهای کویری کمی عجیب به نظر میرسد؛ بهخصوص که از گیاهان سردسیر تا گرمسیر در آن به چشم میخورد. ساختمان باغ در زلزله سال ۱۳۵۷ تا میزان زیادی از بین رفت و ساختمان امروزی بازسازی عمارت قدیمی است. باغ گلشن طبس بهدلیل قرارگیری در خیابان تاریخی گلشن، به این نام مشهور شده است. پلیکانها یکی از زیباییهای باغ گلشن هستند که در دهه پنجاه شمسی به آن اضافه شدند. داستان از این قرار است که دو پلیکان مهاجر در مسیر مهاجرت خود از مناطق سرد سیبری بر فراز طبس به پرواز درآمدند و پس از فرود در باغ گلشن آنجا را برای زندگی انتخاب کردند. مردم توجه زیادی نسبت به این پلیکانها نشان دادند و این پرندگان در باغ باقی ماندند. گلشن برای چندین سال مامن این پرندگان بود تا اینکه در زلزله شهریور ۵۷ یکی از آنها زیر آوار ماند و از بین رفت. پلیکان دیگر تنها شد؛ اما تا سال ۱۳۹۴ در باغ گلشن ماند و همان جا جان سپرد. چندین سال بعد تعدادی پلیکان به باغ آورده شد که امروزه بهعنوان یکی از جاذبههای باغ گلشن به شمار میروند.
تاریخچه باغ گلشن طبس : باغ گلشن طبس در اوایل قرن سیزدهم هجری قمری مصادف با اواخر دوره لطفعلی خان زند و در بحبوحه شروع حکومت آقامحمدخان قاجار ساخته شد و امیر محمدحسن خان عرب زنگویی، حاکم تون (فردوس) و طبس دستور ساخت آن را داد. به همین دلیل کارشناسان، قدمت این باغ را اواخر زندیه و اوایل قاجاریه میدانند و تاریخ خاصی برای آن در نظر نمیگیرند.
امیر محمدحسن خان، اراضی و مستقلات بسیار زیادی در مناطق طبس، فردوس، بشرویه و گناباد داشت که بخش قابلملاحظهای از آنها را قبل از مرگش برای مصارف خیریه وقف کرد. وقف اموال در دو نوبت صورت گرفت: نوبت اول در سال ۱۲۱۸ هجری قمری موسوم به وقف اول، نوبت دوم در سال ۱۱۹۷ هجری شمسی که به وقف ثانی معروف شد. باغ گلشن نیز یکی از این املاک وقفی در نوبت اول بود. وی برای وقف باغ گلشن و املاکش در حدود سال ۱۱۸۲ هجری شمسی چنین وقفنامهای تنظیم کرد:
باغ گلشن، خیابان باغ گلشن، میدان مرکزی شهر تا دروازه دشتغران وقف بر خلایق است که رفتوآمد کنند و هر ۱۰ سال یک بار باید وقفنامه امیر حسن خان نوشته شود و به تایید علمای طبس برسد.
بهطور کلی وقفنامه امیر حسن خان دارای ۴۷ نیت و قصد و ۱,۹۲۶ رقبه در شهرهای طبس، بیرجند، فردوس، بشرویه، گناباد و ارسک بود که باغ تاریخی گلشن طبس یکی از آنها محسوب میشد.
جهانگردان زیادی از باغ گلشن بازدید کردند که از آن جمله میتوان به همسر آندره گدار، معمار معروف فرانسوی اشاره کرد. او درباره زیبایی باغ گلشن گفته بود:
در این باغ حوضی بزرگ با فوارههای متعدد وجود دارد که آب یعنی این ماده باارزش را مانند تحفهای به آسمان میفرستد.
میرزا خانلرخان اعتصامالملک نیز در سفر خود به طبس در سال ۱۲۵۵ هجری شمسی، در سفرنامهاش این باغ را به زیبایی توصیف کرده است. سون هدین سوئدی نیز در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در سفرش به طبس، باغ را با عبارتهایی مانند «درختان خرما و مرکبات»، «سایه خنک نخلها»، «نغمه زیبای آب روان جویها»، «چمنهای میان دو جوی»، «زمزمه باد در میان درختان» و… توصیف و از کیفیت معجزهآسای آب جاری در باغ ابراز شگفتی کرده بود. در سال ۲۰۰۸ وبسایت دیلی تلگراف فهرستی از ۵۰ باغ زیبای دنیا را ارائه داد که نام باغ گلشن طبس در میان آنها قرار داشت. این وبسایت متنی را در مورد باغ منتشر کرد: «پنهلوپه هابهوس» (Penelope Hobhouse)، نویسنده بریتانیایی و کارشناس باغهای ایرانی توصیف ویژهای از باغ گلشن ارائه میدهد و آن را بهشتی روی زمین میخواند که دیدن آن ارزش هفت ساعت رانندگی را در میان کویر دارد. این باغ در طبس واقع شده؛ شهری که در میان دو کویر است. در چنین محیطی وجود آب به یک معجزه میماند. در اینجا آب چشمهها به درون استخرهای بزرگی میریزد که در سراسر باغ وجود دارد. با دیدن درختان خرما، مرکبات و انار حس حضور در کویر به شما دست میدهد؛ اما در کنار آنها درخت استوایی سیکاس در جوار گلهای سرخ و ختمی تناقض جالبی را به نمایش میگذارند.
معماری باغ گلشن طبس : باغ گلشن طبس که مساحتی حدود هفت هکتار دارد، با ۲۶۶ متر طول و ۲۶۰ متر عرض تقریبا مربعشکل است. طراحی این باغ بر اساس نمونه چهارباغ یا چارباغ صورت گرفت که طرحی از باغ ایرانى محسوب میشود. دو خیابان اصلی متقاطع، محوطه باغ را به چهار مربع بزرگ تقسیم کردهاند و هر یک از این مربعها از طریق گذرگاههای کوچک بهصورت چهار کرت درآمده است. در میان این باغ، استخر نسبتا بزرگی با سه فواره طبیعی وجود دارد که بدون استفاده از نیروی خارجی، آب را به جریان میاندازند. نکته موردتوجه در این باغ طرز خیابانبندی و شکل گذرگاهها نیست، بلکه به وجود همین استخر در میان آنها مربوط میشود که تضاد زیبایی میان آب و سبزه ایجاد کرده است. جالب اینکه طراحی این باغ شکل مربعی دارد که مانندش تنها در تاج محل هند به چشم میخورد. در این ساختار طول و عرض باغ با هم برابر هستند و توسط خیابانهای موازی به یکدیگر متصل میشوند.
عمارت سردر : تنها ساختمان باغ گلشن، ساختمان سردر است که شامل عمارتی دو طبقه با یک زیرزمین کوچک میشود. طبقه اول عمارت، تالاری بزرگ و ایوانی برای مشاهده مناظر باغ و شهر دارد که دو ستون و تزیینات آجری نقشدار بر زیبایی آن افزودهاند. نمای عمارت از اندود گچ سفید است و از دیدگاه معماری، بنایی معمولی به شمار میرود؛ اما یکی از بناهای شاخص طبس است که اهمیت زیادی برای شهر دارد. ساختمان سردر در زلزله ویرانگر شهریور ۱۳۵۷ بهطور کامل از میان رفت و ساختمان کنونی با توجه به نقشه ساختمان سابق بازسازی شده است. عمارت سردر ساختمانی دوطرفه به حساب میآید که یک روی آن بهسمت میدان انقلاب اسلامی طبس و روی دیگرش بهسوی باغ قرار دارد.
موزه ژئوپارک طبس : موزهای با عنوان موزه ژئوپارک طبس (میراث زمین) در عمارت سردر باغ گلشن وجود دارد که میراث بهجامانده از فعالیتهای طبیعی و بشری زمین و آثار مرتبط با زمینشناسی در آن ارائه شده است. این موزه با توجه به غنای زمینشناسی و معدنی شهرستان طبس در اسفندماه سال ۱۳۹۵ افتتاح شد که در آن میتوانید با گوشهای از این ذخایر آشنا شوید و مجموعهای از کانیها، سنگها، فسیلها و مواد معدنی را از نزدیک ببینید. علاوه بر این، طیف وسیعی از موجودات فسیلشده در موزه قرار دارد که قدیمیترین آنها متعلق به فسیلی بنام استروماتولیت با قدمت حدود ۵۴۰ میلیون سال قبل است. با توجه به اینکه موزه دارای فضای بسته است و سیستم تهویه مناسبی دارد، در تمامی طول سال میتوانید از آن بازدید کنید. در تعطیلات رسمی نیز با هماهنگی قبلی، امکان بازدید از آن وجود دارد.
سیستم آبیاری باغ گلشن طبس : باغ گلشن طبس یکی از معدود باغهای ایرانی است که آب بهصورت دائمی در آن جریان دارد. برای آبیاری باغ از آبهای سطحی و همین طور سفرههای آب زیرزمینی منطقه استفاده شده است. این باغ را در منطقهای احداث کردهاند که آب چشمههای سرد و گرم جریانیافته از کوهستانهای اطراف طبس بهسمت شهر، در این منطقه به یکدیگر میرسند، از انتهای باغ وارد شده و توسط جویها بهسمت کرتها هدایت شوند. آب پس از آبیاری کرتها از زیر هشتی ساختمان سردر بهسمت شهر بیرون میرود. بهمنظور استفاده از منابع آب زیرزمینی در این باغ، چاه آبی از نوع چاههای آرتزین در زیر استخر بزرگ حفر شده است که از این جهت پدیدهای جالب در آبیاری محسوب میشود. فوارهها، خروجیهای آب این چاه هستند و استخر بزرگ در واقع محل ذخیره آب چاه است.
چاه آرتزین یا چاه جهنده : چاههای آرتزین بهگونهای طراحی و حفر میشوند که سطح ارتفاع آبهای زیرزمینی متصل به چاه، بالاتر از دهانه چاه (محل خروج آب) باشد که در نتیجه، فشار آبهای زیرزمینی برای ایجاد همسطحی باعث فوران آب از دهانه چاه بهصورت طبیعی میشود. باغ گلشن با بهرهگیری از این سیستم آبیاری، آب جاری دائمی دارد و از این حیث در میان باغهای نادر ایران قرار میگیرد.
گیاهان باغ گلشن طبس : گفته میشود پیش از آنکه باغ گلشن ساخته شود، نخلستان زیبایی در این محل وجود داشت؛ چراکه درختان خرما در آن بهصورت پراکنده به چشم میخورند و نظم قابلتوجهی در کاشت آنها مشاهده نمیشود. ازاینرو نخلهای باغ گلشن که حدود ۲۰۰۰ اصله هستند، قدیمیترین درختان آن به شمار میروند. از دیگر درختان میوهدار باغ گلشن میتوان به درختان انار و مرکبات مانند نارنج اشاره کرد که بهطور مساوی میان کرتها و بهصورت شطرنجی توسط معمار اولیه باغ کاشته شدهاند. در هر یک از چهار کرت باغ حدود ۵۰۰ اصله درخت انار و ۲,۵۰۰ اصله درخت مرکبات وجود دارد. از میان گونههای مختلف درختان تزیینی، چنارها، سروها و بیدها در کنار چمنزارهای طبیعی بر زیبایی باغ گلشن افزودهاند. بوتههای گل جزو جدانشدنی از باغها هستند و در نتیجه در باغ گلشن از گل رز سرخ تا اطلسی سفید و ختمی وجود دارد. آرایش قسمت پایین درختهای اطراف استخر بهگونهای است که شاخ و برگشان را هرس میکنند و زیر آنها برحسب فصل، بوتههای گل سرخ و گل اطلسی سفید میکارند. نکته جالبتوجه در باغ گلشن را باید حضور گونههای مختلف گیاهی سازگار با آبوهوا و اقلیمهای متنوع دانست؛ بهعنوان مثال چناری که خاص مناطق سردسیر است، در کنار نخلی قرار دارد که نماد مناطق گرمسیر محسوب میشود.
ماسوله
نمایی زیبا از خانههای پلکانی، بالکنهای مزین به گلهای شمعدانی، جنگلهای بکر و سرسبز، آبشارهای خروشان و کوههای بلند، از آن دسته مناظری است که قطعا شما را عاشق خود خواهد کرد. آب و هوای مطبوع، مردم خونگرم و مهماننواز، غذاهای باکیفیت و فضای رویایی شهر ماسوله گیلان، آنقدر جذاب است که شما را بارها و بارها بهسمت خود خواهد کشاند. ماسوله در ۳۰ مرداد سال ۱۳۵۴ با شماره ۱۰۹۰ در فهرست آثار ملی بهعنوان میراث فرهنگی و طبیعی و اولین شهر تاریخی زنده کشور بهصورت یک مجموعه کامل به ثبت رسید. در حال حاضر، ماسوله زیر نظر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و همچنین اداره محیط زیست استان قرار دارد و خوشبختانه بهخوبی از آن مراقبت میشود. شهر ماسوله در جنوب غربی استان گیلان و در فاصله ۶۰ کیلومتری شهر رشت در بخش سردار جنگل فومن واقع شده است. ماسوله با شهر فومن تنها ۳۵ کیلومتر و با شهر ماکلوان، حدود ۲۰ کیلومتر فاصله دارد. این شهر از سمت شمال به شهرستان ماسال، از سمت جنوب به طارم علیا در استان زنجان، از سمت شرق به جلگه شهر فومن و از سمت غرب به شهرستان خلخال در استان اردبیل میرسد. فاصله مرکز ماسوله تا مرز استان زنجان حدود ۲ کیلومتر و تا محدوده استان اردبیل یعنی منطقه گیلوان، حدود ۱۰ کیلومتر است. شهر کنونی ماسوله در مختصات جغرافیایی با طول ۴۸ درجه و ۵۹ دقیقه شرقی و عرض ۳۷ درجه و ۹ دقیقه شمالی در دل رشته کوههایی زیبا و بیبدیل قرار دارد. وسعت شهر فعلی ماسوله، معادل ۱۰۰ هکتار است و از سه جهت شمال، جنوب و غرب به کوهها و از طرف شرق بر درههای سرسبز اشراف دارد. ارتفاع ماسوله از سطح دریاهای آزاد، ۱,۰۵۰ متر است. جالب است بدانید که بهدلیل پلکانی بودن این بافت مسکونی، بین پایینترین و بالاترین نقطه آن حدود ۱۲۰ متر اختلاف ارتفاع وجود دارد. اطراف ماسوله، پوشیده از جنگل است و راه اصلی ارتباطی آن، جاده فومن است.
ماسوله گیلان از جاهای دیدنی فومن و شهری سنتی و قدیمی است که با وجود خانههای زردرنگ در پسزمینه سبز جنگل و کوههای خوشرنگ در دنیایی مهآلود، بیشتر شبیه به یک تابلو نقاشی یا کارت پستال است. ماسوله یکی از معدود شهرهای بدون وسیله نقلیه موتوری در دنیا است که با کوچه باغهای باریک و پلهپله، تردد هرگونه وسایل نقلیه را غیرممکن کرده است. اگر بهدنبال فرار از شلوغی شهر هستید، به ماسوله پناه ببرید؛ شهری که هر روز صبح با آواز خروسها و بوی مطبوع نان محلی بیدار میشود. در سفر به ماسوله گیلان طوری برنامهریزی کنید که حداقل یک شب در این شهر اقامت داشته باشید؛ زیرا پیادهروی شبانه و تجربه قدم زدن در صبحگاه مهآلود ماسوله بهقدری فوقالعاده است که نباید بهسادگی از آن غافل شوید. ماسوله، بدون شک یکی از بهترین مناطق ایران برای خستگی در کردن و پناه بردن به طبیعت است. شما در ماسوله بهمحض بیرون آمدن از در اقامتگاه خود، حس میکنید که به یک قرن پیش و به دل یک روستای تاریخی سفر کردهاید.
تاریخچه ماسوله : ماسوله، منطقهای مسکونی با قدمتی از ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ سال است. ماسوله قدیم که با نام «کهنه ماسوله» نیز شناخته میشود، در فاصله پنج کیلومتری غرب جاده ماسوله به خلخال و ۶ کیلومتری شمال غرب شهر فعلی ماسوله قرار گرفته است و سکونتگاه اولیه و قدیمی اهالی این شهر بوده است. نخستین کاوشهای باستانی در این محوطه توسط هیئت پژوهشکده باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی استان گیلان از شهرستان فومن در شهریور ماه ۱۳۷۴ انجام شد. یافتههای باستانشناسان از معادن آهن و کورههای ذوب فلزات نشان داد که کهنه ماسوله در قرن پنجم تا هشتم هجری از مراکز مهم ایران در زمینه فلزکاری به شمار میرفته است. یکی از کشفیات گروه باستانشناسی، سفالهای آبدار با رنگهای متنوع، متعلق به دوره سلجوقی بود که اهمیت و اعتبار تاریخی این شهر را نشان میدهند. پس از این کشفیات، کهنه ماسوله در شهریور سال ۱۳۸۵ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفت. دلیل کوچ اهالی ماسوله از کهنه ماسوله به شهر فعلی، به نظر زلزلهای بزرگ در سال ۸۹۰ هجری قمری بوده است. البته طبق روایتی دیگر، همهگیری بیماری طاعون در سال ۹۴۳ هجری قمری، دلیل اصلی کوچ مردم بوده است. بنابراین، شهر فعلی ماسوله از قرن هشتم هجری (قرن چهاردهم میلادی)، محل زندگی اهالی کهنه ماسوله و دیگر نقاط مختلف ایران بوده است. از تحولات معاصر در ماسوله فعلی میتوان به تاسیس کتابخانه عمومی ماسوله با هزار جلد کتاب خطی در سال ۱۲۸۹، تاسیس نخستین مدرسه دولتی در سال ۱۲۹۳، رویارویی قوای جنگل با قوای روس در جریان اشغال ایران در جنگ جهانی اول در بهمن ۱۲۹۴، تاسیس اداره پست در سال ۱۲۹۵، تاسیس شهرداری در سال ۱۳۱۱، تعطیلی شهرداری در سال ۱۳۱۸ (شروع مجدد در سال ۱۳۴۱) و راهاندازی تلفن در سال ۱۳۱۶ اشاره کرد. اهالی ماسوله نقش مهمی در تاریخ جنبش جنگل در برابر تهاجم روسیه و بریتانیا به عهده داشتهاند. ماسولهایها به قوای جنگل کمک میکردند و عدهای مانند شهید باباغلامعلی در کنار آنها میجنگیدند. پس از احداث جاده ارتباطی جدید بین گیلان و آذربایجان، جنگ جهانی دوم و هرج و مرج ناشی از آن و قحطی ۱۳۲۰، ماسوله بیشتر جمعیت خود را از دست داد و کاروانسراهای شاهراه ارتباطی شمال و آذربایجان و همچنین بازار داد و ستد، صنایع فلزی و چرم ماسوله از رونق افتادند. ماسوله زمانی نقطه اتصال زنجان، گیلان و آذربایجان بود؛ اما احداث جاده جدید، ماسوله را به انزوا کشاند. به همین دلیل، بسیاری از مردم ثروتمند ماسوله به پایتخت، سایر شهرهای بزرگ و خارج از کشور مهاجرت کردند.
نحوه پیدایش ماسوله : یکی از فرضیههای شکلگیری شهر ماسوله به قرن سوم هجری قمری برمیگردد؛ زمانی که «آقاسید جمال الدین اشرف» در حال فرار از طارم بود و «عون بن محمد بن علی»، یکی از همراهان مجروح او به این منطقه پناه آورد. وی قبل از مرگ از چوپانی درخواست کرد تا او را در همین محل به خاک بسپارد. گفته میشود پس از خاکسپاری عون بن محمد بن علی، چوپانها کم کم گرد مزار او جمع شدند و در گذر زمان، خانهها و بناهایی در آنجا ساختند و کهنه ماسوله بهتدریج شکل گرفت. برخی نیز بر این باور هستند که پس از مرگ «سالوک معلم» بههمراه دو تن از شاگردانش به نامهای «عین علی» و «زین علی» که از مبلغین دین اسلام بودند، مردم گرد مزار آنها جمع شدند و کهنه ماسوله را شکل دادند. ماسوله در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار، تحت اختیار ارتش بود و وظیفه ساخت گلوله برای توپخانه ایران را به عهده داشت. در زمان «رابینو»، سرکنسول دولت بریتانیای کبیر در شهر رشت در اوایل قرن بیستم، ماسوله دارای ۵ محله، دو یا سه کاروانسرا، دو حمام و بازاری با ۴۰۰ دکان بود که در زمستانها خالی میماندند.
وجه تسمیه ماسوله : نام شهر ماسوله با تلفظ اصلی «موسلاه» (Mooslah) به زبان تالشی از قرن هشتم و نهم هجری به بعد به همین صورت کنونی بوده است. برخی افراد نام شهر ماسوله را برگرفته از نام کوهی در جوار ماسوله به نام «ماهسالار» میدانند. این عده میگویند که نام این ناحیه در ابتدا «ماسالا» بوده است و بعدها به ماسوله تبدیل شده است. طبق روایتی دیگر، کلمه «ماسوله» از دو واژه «ماس» بهمعنای «کوه و مانع» و «اوله» بهمعنای «بلند» تشکیل شده است که در ترکیب با «های» تصغیر به مفهوم «مانند» آمده است. به همین علت میتوان نام ماسوله را «کوه بلند» و «کوه مانند» معنا کرد. در زبانهای سانسکریت و پهلوی، ماسوله بهمعنای «ماه کوچک» یا «سرزمین ماه کوچک» نیز است. طبق گفته برخی افراد نام ماسوله برگرفته از «موصل»، شهری در اقلیم کردستان است. این عده اعتقاد دارند که اهالی ماسوله در ابتدا کرد بودهاند و آیین آنها ایزدی بوده است. البته این روایت، پشتوانه تاریخی محکمی ندارد و بسیاری از پژوهشگران، آن را یک تعبیر سطحی میدانند. با توجه به شباهت نام ماسوله به نام «ماسال» (شهری در نزدیکی ماسوله) و روستایی به نام «ماسوله خانی» در شهرستان ماسال و همچنین «کهنه ماسوله» در زبان تالشی، میتوان با قطعیت گفت که مردم ماسوله از کهنه ماسوله به شهر فعلی ماسوله در قرن هشتم هجری نقل مکان کردهاند.
معماری ماسوله : معماری ماسوله، متعلق به دوران زندیه است و مانند بسیاری از یگر نقاط کوهپایهای کشورمان بهصورت پلکانی ساخته شده است. از روستاها و شهرهای پلکانی ایران میتوان به روستای کنگ در خراسان رضوی، اورامان در کردستان، کزج در اردبیل و وفس در استان مرکزی اشاره کرد. ماسوله به فراخور آب و هوا، شیب زمین، برای دفاع راحتتر در برابر غارتگران و البته برخورداری از معماران متبحر بهصورت زنجیروار ساخته شده است. مصالح استفاده شده در خانههای پلکانی ماسوله، چوب، سنگ و خشت است. این خانهها معمولا دو طبقه هستند و خانه یک طبقه یا سه طبقه کمتر در این شهر دیده میشود. دالان، سیاهچال، انبار، پلههای بلندی که ارتباط طبقه همکف و طبقه دوم را میسر میکنند، پشن (توالت)، چغم (اتاق نسبتا بزرگ برای پذیرایی از مهمان)، نشیمنگاه دائمی ساکنان خانه که اتاق کوچکتری نسبت به هال است، «سومه» (مقر زمستانی خانواده) و تالار که ایوان کوچکی را شامل میشود، از جمله بخشهای اصلی یک خانه در ماسوله هستند. بهطور کلی هر خانه ماسوله از دو قسمت تشکیل میشود؛ قسمت زمستانی و قسمت تابستانی. قسمت زمستانی که در زبان محلی با عنوان «سومه» شناخته میشود، اتاق کوچکی است که در عقب خانه قرار دارد و نور چندانی به آن نمیتابد. تنها نقطه نورگیر این اتاق کوچک، «لون» نام دارد. در وسط قسمت زمستانی خانههای ماسوله، یک کوره برای آشپزی و درست کردن غذا و البته تامین گرما تعبیه شده است. شما همچنین در این بخش از خانه با طاقچههایی روبهرو میشوید که روی آنها ظروف چینی و مسی چیده شدهاند. قسمت تابستاننشین یا «اتاق پیشخوان»، دارای پنجرههای ارسی چوبی مزین به شیشههای زیبا و رنگارنگ و چند طاقچه جانبی برای ظروف و وسایل است. از این بخش خانه تنها در فصل تابستان استفاده میشود. در برخی از خانههای ماسوله، علاوه بر قسمت تابستاننشین، اتاقکی روی بام ساخته شده است که در زبان محلی به آن، «برج» میگویند. بام خانههای ماسوله متمایل به کوه ساخته میشوند و قسمت پیشین منازل بر عقب آنها مسلط است. در ساخت خانههای ماسوله از معماری برونگرا استفاده شده است. در این سبک از معماری، خانهها تا حد امکان در ارتفاع ساخته میشوند و از دو یا چهار جهت باز هستند. وجود بالکنها و پنجرههای بزرگ در خانههای ماسوله، نشانی از استفاده از معماری برونگرا هستند. شهر ماسوله دارای زمستانهای بسیار سرد و تابستانهای معتدل است و به همین دلیل، خانهها را در بخش جنوبی ساختهاند تا بیشترین میزان تابش آفتاب و گرمایش را در فصول سرد سال داشته باشند. خانههای ماسوله روی یک تکه سنگ یکپارچه ساخته شدهاند که در درون آنها، منابع طبیعی آب وجود دارد. معماران به همین دلیل، به این سنگهای یکپارچه آسیب نمیرسانند و آنها را نمیشکنند. برای عایق حرارتی و رطوبت خانهها از نوعی خاک خاکستری رنگ استفاده شده است که هر چقدر بیشتر پا بخورد، به عایق با کیفیتتری تبدیل خواهد شد. نام این خاک، «فوش» است و استفاده از بام خانهها بهعنوان مسیر عبور و مرور به هرچه بیشتر عایق کردن سقف خانهها کمک شایانی میکند. جالب است بدانید که پس از ثبت ماسوله بهعنوان میراث فرهنگی و طبیعی، سازمان میراث فرهنگی و سازمان حفاظت از محیط زیست اجازه ساختوساز و توسعه شهر را ندادند و به همین علت، سفر به شهر پلکانی ماسوله، همچون سفری به قعر تاریخ میماند. این شهر در حال حاضر در برابر مشکلانی مانند ریزش سنگ، سیل، رانش زمین، زمینلرزه، تصرف بهمنظور توسعه عمرانی و انسانی و تخریب حفاظت میشود و در صف انتظار جهت ثبت بهعنوان میراث جهانی یونسکو برای حفاظت بیشتر قرار دارد.
ماسوله دارای ۴ محله اصلی به نامهای «خانه بر» (خونَ وَر)، «مسجدبر» (مَزَ وَر)، «کِی سَر» شامل «کَفا کِی سَر» و «بِنَ کِی سر» و «اسد محله» (اَسَ مَل) و بازاری چهار طبقه است. بیش از ۳۵۰ واحد مسکونی در ماسوله وجود دارند. جالب است بدانید که تنها یک صد سال پیش، تعداد واحدهای مسکونی ماسوله، ۶۰۰ واحد بوده است. بیش از ۱۲۰ واحد تجاری در بازار ماسوله، بیش از چهار کاروانسرا، دو حمام خزینه دار، بیش از ۳۳ چشمه عمومی (خونی)، ۱۰ مسجد و پنج امامزاده نیز در ماسوله وجود دارد. در سالهای گذشته چهار پل چوبی روی رودخانه احداث شدند که مهمترین و پرکاربردترین آنها، پل بنا علی و پل حاجی محمدحسن هستند.
آب و هوای ماسوله :ماسوله با هوایی مهآلود و آکنده از عطر دلنشین بابونه و گلپر و با آب و هوایی کوهستانی، با بهارهای سرزنده و آکنده از ابرهای بارانزا، تابستانهایی معتدل و خنک، پاییزی به هفت رنگ رنگینکمان و زمستانهایی سرد و برفی شناخته میشود. ماسوله بیش از یک ماه سال در یخبندان شدید به سر میبرد. بیشتر روزها هوا ابری و مهآلود است و همین امر، زیباییهای ماسوله را دو چندان میکند. رطوبت نسبتا بالایی بهعلت بارش برف و باران بسیار در ماسوله احساس میشود، اما این رطوبت بهعلت خنکی هوا، نهتنها آزاردهنده نیست، بلکه بسیار دلچسب است. ماسوله بیش از یک صد روز مهآلود دارد و متوسط دمای سالانه، حدود ۱۲ درجه سانتیگراد است.
قلعه حاج وکیل اراک
قلعه حاج وکیل اراک در اواخر دوره قاجاریه ساخته شده است. که بنای آن متعلق به شرکت تجاری انگلیسی به نام زیگلر بود و بعد از فروپاشی آن قسمتی از بنا توسط حاج محمد حسین میثمی وکیل خریداری شد و از آن زمان به بعد به قلعه حاج وکیل مشهورشد. در زمان حکومت قاجاریان اراک یکی از مراکز مهم فرش به شمار می رفت و عده ای از شرکت های خارجی امتیاز تجارت فرش را در زمان حکومت ناصرالدین شاه به دست آوردند. کارخانه های زیادی برای تجارت فرش در اراک وجود داشت که برای در اختیار داشتن تمامی مراحل تولید فرش مجموعه هایی را در این شهر احداث کردند. این اثر تاریخی را در ۲۶ آبان سال ۱۳۷۵ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسانده اند. مساحت این بنا ۹۰۰ متر می شود که دارای قسمت هایی مثل شبستان، حیاط، ایوان و بالا خانه است. بنای ساختمان از دو طبقه ساخته شده است که قسمت جنوبی آن درون گرا و قسمت شمالی آن برون گرا است. فضاهای بیرونی این بنا را به وسیله کاشی های لعابدار تزئین نموده اند. اما درون خانه هیچ گونه تزئیناتی را شامل نمی شود. بدنه بنا را با آجر ساخته اند و ستون هایی آجری در بیرون از بنا قرار دارند که از ویژگی های ساختمان به شمار می رود و اینکه با توجه به استحکامی که دارد بعد از گذشت سال ها هنوزهم پا برجا است. امروزه از این قلعه به عنوان موزه استفاده می شود و در آن آثاری مثل قلمزنی، گلیم و فرش و … را به نمایش گذاشته اند. قلعه حاج وکیل تنها بخش کوچکی از کل مجموعه اولیه آن است و قسمت های دیگر آن به وسیله خانه های مسکونی محدود شده است.
حافظیه (آرامگاه حافظ)
خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی معروف به لسانالغیب، ترجمان الاسرار و لسانالعرفا، شاعر بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان محسوب میشود که غزلهای او شهره عام و خاص است. وی بهدلیل اشعار عرفانی نزد ایرانیان جایگاه خاصی دارد و بسیاری از مردم اغلب بهوقت دلتنگی یا در بسیاری از مناسبتهای باستانی مثل شب یلدا، به حافظ رجوع میکنند. حافظیه از مشهورترین جاهای دیدنی استان فارس در شیراز است. این مکان که به خاطر قرار گرفتن آرامگاه حافظ در آن، به این نام معروف شده است، در واقع یک مجموعه قبرستان در بخش جنوبی دروازه معروف شیراز، دروازه قرآن است. حافظ که شخصیتی جهانی دارد، هر سال گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را برای بازدید بهسمت این مجموعه میکشاند و حتی کنسرتهای بزرگی در محیط حافظیه برگزار شده است که از جمله آنها میتوان به کنسرت محمدرضا شجریان در سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۷۰ و کنسرت استاد ناظری اشاره کرد. امروزه با تغییرات بسیاری که از سال ۱۳۸۶ آغاز شد، این مجموعه گسترش یافته است. حافظیه فقط به آرامگاه حافظ محدود نمیشود و بخشهای مختلفی دارد که از معماری و فضای سبزی بسیار زیبایی بهره میبرند. آرامگاه خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی در سال ۱۳۵۴ توسط وزارت فرهنگ و هنر با شماره ۱۰۰۹ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
طراح و معمار حافظیه کیست؟ یکی از شرقشناسان بزرگی که همواره به تاریخ و تمدن و هنر ایران عشق می ورزید، «آندره گدار» فرانسوی بود. او که فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای پاریس بود، به سال ۱۳۰۷ هجری شمسی به دعوت دولت وقت ایران و بهمنظور ساماندهی ادارهکل باستانشناسی، نگهداری و مرمت بناهای تاریخی، به ایران آمد. وی در طی ۳۲ سال اقامت در ایران و مدیریت اداره کل عتیقات و ریاست دانشکده هنرهای زیبای تهران، از بیشتر آثار تاریخی ایران بازدید کرد و ضمن تهیه فهرستی از آنها، اقداماتی در جهت حفظ، نگهداری و مرمت آنها انجام داد. آندره گدار در جنگ جهانی دوم به هنگام اشغال فرانسه توسط نازیها به نمایندگی کمیته ملی فرانسه در ایران برگزیده شد و نشریه فرانسه آزاد را در تهران منتشر کرد. او از سال ۱۹۳۶ به بعد، بهمنظور شناساندن آثار تاریخی ایران به جهانیان، با همکاری همسرش «یدا گدار» و عدهای از محققان و دانشمندان ایرانی به انتشار سالانه جزواتی به زبان فرانسه به نام «آثار ایران» دست زد و در هشت جزوه بادقت و وسواس فراوان با ذکر جزئیات هنر ایران و ارائه طرح و نقشه بناها، به معرفی یکایک این آثار همت گماشت. سه تپه تاریخی «سلیمان تپه»، «زیرز» و «مازیر» از نخستین آثار ملی ایران بودند که توسط این معمار فرانسوی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدند. ساخت و تکمیل بنای حافظیه به شکل امروزی یکی از کارهای بسیار زیبا و ماندگار وی است که با الهام از معماری اصیل ایرانی و با تکیه بر ذوق و هنر استادکاران هنرمند و با نظارت وی به اتمام رسید.
تاریخچه حافظیه : پس از آنكه روح بلند حافظ (در ۷۹۲ یا ۷۹۱ ه.ق) به ملکوت اعلا پیوست، در خاک باغ مصلی كه مأوا و محل گشت و تفرج او بود، در زیر سایه سرو روانی به خاک سپرده شد. ۶۵ سال پس از وفات او (یعنی در سال ۸۵۶ ه.ق.) در زمان حكمرانی میرزا ابوالقاسم گوركانی، استاد و وزیر حكمران گورکانی به نام شمسالدین محمد یغمایی بر فراز قبر حافظ عمارت گنبدی بنا كرد و جلوی آن را حوض بزرگی ساخت كه از آب ركن آباد پر میشد. این بنا در اوایل قرن یازدهم هجری در زمان سلطنت شاه عباس مرمت شد. در زمان نادر شاه افشار نیز تعمیراتی بر آرامگاه انجام گرفت؛ اما بنیادیترین كار بر مزار حافظ در زمان كریمخان زند بود. او در سال ۱۱۸۹ ه.ق دستور ساخت سازه ای اساسی روی آرامگاه حافظ را داد. ساختمان او به شیوه بناهای زمان زندیه دارای تالاری با چهار ستون سنگی یکپارچه و از طرف شمال و جنوب گشاده به فضای باز بود و در طرف چپ و راست آن دو اتاق قرار داشت؛ بهگونهای كه مقبره حافظ در شمال تالار قرار میگرفت و در جنوب آن باغی بزرگ نمایان بود. این چهارستون با ارتفاع پنج متر هنوز نیز وسط تالار مقابل پلهها با نقوش رنگ باخته، اما زیبا خودنمایی میكنند. همچنین كریمخان دستور داد تا سنگی از جنس مرمر برای قبر خواجه شیراز بتراشند و پس از آماده شدن سنگ، دو غزل از غزلهای حافظ را به خط نستعلیق كه توسط حاج آقاسی بیگ افشار آذربایجانی نوشته شده بود، روی آن حجاری كنند. این سنگ با ابعاد ۴۰x۸۰x۲۶۶ سانتیمتر هنوز نیز روی قبر قرار دارد. بالای كتیبه سنگی و در میان ترنجی این جمله نوشته شده است: «انت الباقی و كل شی هالک».
در سال ۱۳۱۹ ه.ق. شاهزاده ملک منصور، ملقب به شعاعالسلطنه و والی فارس، معجری آهنین بر قبر حافظ ساخت و كتیبهای را نیز بالای آن قرار داد. در سال ۱۳۱۰ خورشیدی فردی به نام دبیر اعظم بهاری که استاندار فارس بود، سر در حیاط جنوبی و نارنجستان آن را سروسامان داد، همچنین خیابانی در جلو آرامگاه احداث کرد و نام آن را «خرابات» گذاشت که بعدها به گلستان تغییر نام پیداکرد. در سال ۱۳۱۱ خورشیدی فرجالله بهرامی نیز تعمیراتی اساسی در باغ، آرامگاه و دیوارهای اطراف آن انجام میدهد. در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به کوشش مرحوم علی اصغر حکمت شیرازی (وزیر فرهنگ وقت) و علی ریاضی (رئیس فرهنگ وقت) طرح نقشهی آرامگاه حافظ، بهشکل کنونی آن با طراحی و نظارت مهندس «آندره گدار» شرقشناس و ایرانشناس بزرگ فرانسوی تهیه شد و در سال ۱۳۱۶ به اتمام رسید. طبق این نقشه چهار ستون وسط که در زمان زندیه احداث شده بود، با اضافه کردن ستونهای دیگری به دو طرف امتداد یافت و حافظیه به دو محوطه، شامل باغ در جنوب تالار و آرامگاه در شمال آن تبدیل شد. در این ساختمان، عمارت قدیمی کریم خان زند بهصورت تالاری درآمد که ۵۶ متر طول دارد و بهوسیله ۲۰ ستون سنگی بلند نگاه داشته میشود. چهار ستون یکپارچه کریمخانی در میان این ستونها قرار دارد و ۱۶ ستون دیگر دو تکه است که در سال ۱۳۱۵ شمسی ساخته و نصب شده است.
بخشهای مختلف حافظیه : حافظیه مجموعهای دو هکتاری است که از دو بخش اصلی صحن جنوبی و شمالی تشکیل شده است. این دو بخش اصلی توسط تالاری ۵۶ متری که از ۲۰ ستون سنگی به ارتفاع پنج متر تشکیل شده است از هم جدا شدهاند. آرامگاه حافظ شیرازی در صحن شمالی قرار دارد. بهجز این دو صحن، مجموعه حافظیه امروز شامل دو بخش شرقی و غربی نیز میشود که در واقع بخش شرقی، آرامگاه خاندان معدل و بخش غربی، آرامگاه خاندان قوام است. در سمت راست حیاط شمالی، دیواری با ۱۴ طاقنما وجود دارد که در سال ۱۳۸۶ به کوشش میراث فرهنگی با تخریب خانهها و مقبرههای اطراف این محدوده، بهصورت محوطه شرقی به آرامگاه افزوده شد. در بخش غربی حافظیه قبرهای بیشتری وجود دارد که اکثر آنها مربوط به شعرا و عرفای دورههای مختلف است. دو بخش شرقی و غربی حافظیه در سالهای اخیر جهت بازدید عموم گشوده شدهاند و پیش از این دسترسی به آنها محدود بود. مجموعه حافظیه در دوران مختلف همواره دستخوش تغییرات جزئی و بنیادین بسیاری بوده است. بر اساس نوشتههای تاریخی برای اولین بار ۶۵ سال پس از مرگ این شاعر بزرگ، مقبرهای گنبدی شکل روی قبر او ایجاد شد که در دوران صفویان و افشاریان این مقبره مورد مرمت قرار گرفت؛ اما در دوران زندیه، کریم خان زند روی قبر حافظ مقبرهای جدید میسازد و سنگ قبری مرمرین روی مزارش قرار میدهد که این سنگ مرمرین تا به امروز وجود دارد. این تغییرات و ترمیمها تا اواسط دورهی پهلوی نیز ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۱۴ رئیس وقت اداره فرهنگ فارس، سرهنگ علی ریاضی، طرح ساخت مقبره جدید حافظ را عملی میکند و با طراحی آندره گدار فرانسوی که به سبک معماری دوره زندیه بود، مقبره امروزی حافظ را اجرایی میکند. بخش شمالی حافظیه که آرامگاه حافظ در آن وجود دارد، از نظر نمادشناسی نمادی از دنیای ملکوت است و وجود هشت درب ورود و خروج در این بخش و همچنین هشت ستونی که گنبد مسی مقبره حافظ روی آن قرار گرفته را نمادی از هشت درب بهشت میدانند. در ایده طراحی این باغ، آرامگاه بخش جنوبی حافظیه نمادی از دنیای مادی است؛ هرچه بهسمت آرامگاه میروید، از بندهای نفسانی و هوا و هوس آزاد میشوید و با بالا رفتن از ایوان گویی به معراج الهی میرسید. علاوه بر این، نمای بیرونی گنبد نمادی از آسمان به حساب میآید که مشابه کلاه درویشان، ترک است.
سنگ مزار و بارگاه حافظ شیرازی : صحن شمالی حافظیه با ابعادی در حدود ۶۰x۵۰ متر، در گذشته قبرستان عمومی بوده است. در وسط صحن، قبر خواجه قرار دارد که با پنج پله، قریب یک متر از کف صحن مرتفعتر است. بالای قبر گنبدی به ارتفاع ۱۰ متر قرار دارد که بهوسیله هشت ستون سنگی یکپارچه پنج متری و بهشکل ستونهای کریمخان نگهداری میشود. سطح خارجی گنبد بهوسیله ورقهای مس، ترک ترکی، مانند کلاه قلندران و درویشان پوشیده شده و سقف گنبد با کاشیهای رنگین معرق تزیین شده است.
دورتادور زیر سقف ابیاتی با خط ثلث روی کاشی نوشته شده است. روی این کتیبهها غزلی زیبا از حافظ با این مطلع نقش بسته است:
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم